نوای فارس-علی موثقی:از دست دادن یک هنرمند آنهم با این سن کم، بیشتر شبیه یک شوخی تلخ و آزار دهنده است تا حقیقتی ناگزیر.
انگار پذیرفتن این واقعیت ناگوار، به خصوص برای کسانی که با صدا و ملودی های او زندگی کرده اند، عاشق شدند و گریستند، بسیار باور نکردنیست. اما مرگ، اینروزها بی وقفه و بی ذره ای شوخی، دست به کار است و می چیند و می چیند و چه بی رحمانه می چیند...
دوست هم صنف و همبغض من، مرتضی پاشایی، از میان ما رفت و چه تلخ یادآور شد که زمان کوتاه است برای دوست داشتن و عاشق بودن و چه باشتاب می گذرد برای "ناگهان چقدر زود دیر شدن"...
برای او که در ذهن و یاد طرفدارانش، اینهمه خاطره سازی کرده، مرگ بی معنی است. او زنده است و تا دیرها، زنده خواهد ماند.
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان میچیند.
مرگ گاهي ودكا مي نوشد.
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد.
و همه میدانیم.
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است.
علی موثقی- بیست و پنجم آبان ماه نود و سه
منبع : اختصاصی نوای فارس